The Tale of Bistun همانطور که از عنوانش پیداست، یک بازی داستان محور بر اساس داستان غم انگیز خسرو و شیرین است که در فرهنگ ادبیات ایران کاملا شناخته شده می باشد و داستان مجسمهسازی به نام فرهاد را دنبال میکند که در تلاش برای بازیابی خاطرات از دست رفته و یافتن هدف زندگیاش است. همین که شما در سکانس های داستانی و صحنه های مبارزه پیش می روید، به تدریج تکه هایی از خاطرات گذشته فرهاد را کشف می کنید و در طول مسیر با چند شخصیت اسطوره ای نیز ملاقات می کنید.
داستان فرهاد در واقع تنها بخش کوچکی از خسرو و شیرین است که همانطور که از نامش پیداست عمدتاً بر روی این دو شخصیت و رابطه آنها متمرکز است. پس از خواندن شعر اصلی پس از اتمام بازی، متوجه شدم که بیشتر داستان The Tale of Bistun، برگرفته از کتاب اصلی آن است که از دیدگاه فرهاد به صورت شعر ساخته شده است. در ادامه با نقد و بررسی این بازی که از طرف تیم IRG Review تهیه شده، با ما همراه باشید.
در این بازی شما ماجراجویی خود را بین عبور از یک جهان بزرگ کوهستانی و یک بعد تاریک به نام “قلمرو مکاشفه” سپری خواهید کرد. هر زمان که یک مرحله را کامل می کنید، یک کات سین پخش می شود که بخشی از خاطرات فرهاد را نشان می دهد. بیشتر گیم پلی بازی، شامل گشت و گذار در مسیرهای پرپیچ و خم و در عین حال گوش دادن به یک راوی دلگرم است که افکار و اعمال فرهاد را بیان می کند. از این جهت The Tale of Bistun من را به یاد بازی The Stanley Parable انداخت، به این علت که دائماً در مورد کارهای شما اظهار نظر می شود. اگرچه، داستان در اینجا عمدتاً خطی است و تنها یک تصمیم قابل توجه در پایان گرفته می شود.
اغلب جالب است که ببینیم چگونه یک بازی به شدت متمرکز بر داستان تلاش می کند تا روایت جمع و جورتری را گردآوری کند. در این بازی، مبارزه به یک حمله اولیه، حمله ویژه و جاخالی دادن محدود می شود. شما همچنین توانایی انتخاب دو سلاح را دارید که در نبرد کاملاً شبیه به هم هستند – تبر دوتایی و کلنگ. از نظر فنی گزینه سومی وجود دارد که من آن را اسپویل نمیکنم، اما فقط برای باس فایت بازی در دسترس است.
سکانسهای نبرد در مناطق کوچک و محصور که باید تعداد معدودی از دشمنان را از بین ببرید تا به منطقه بعدی بروید، اجرا میشود. من تخمین می زنم که فقط حدود 30 دقیقه از کل زمان اجرای 4 تا 5 ساعته بازی وجود داشته باشد، و در نهایت به یک کلیک دیوانه وار با مهارت یا استراتژی کمی منجر می شود.
در حالی که مبارزات The Tale of Bistun مطمئناً بسیاری از مخاطبین را ناامید می کند، ضرب و شتم دشمنان با موفقیت به فروپاشی داستان کمک می کند که من فکر می کنم هدف اصلی بازی همین بوده است. بدون این کار، شما فقط چند ساعت متوالی در اطراف پرسه میزنید و به روایت گوش میدهید. همچنین جا دارد یادآوری کنم که هیچ گونه پازلی در این بازی وجود ندارد که فقدان چنین چیزی با توجه به اینکه در بسیاری از بازیهای داستان محور مشاهده می شوند، واقعا جای تعجب دارد. در واقع بیشتر وقت شما صرف پیاده روی در مسیرهای کوهستانی گسترده یا قدم زدن در منطقه زیرزمینی می شود. چند بنبست پراکنده در سراسر بازی وجود دارد، اما پرنده راهنما شما را از خارج شدن از مسیر باز میدارد. میتوانم بگویم سرعت حرکت و داستان شما را به اندازهای درگیر میکند که بخواهید تا پایان بازی را ادامه دهید.
اما محیط های سرسبز بازی زیبا به نظر می رسند و مملو از مسیرهای پیچ و خم مانند برای قدم زدن هستند. قلمروی مکاشفه بازی که در ابتدای متن راجع به آن صحبت کردم، چیزی از یک افسانه کلاسیک ارائه می دهد و تضاد خوبی بین جنگل جادویی و بعد تاریک و رویایی را یادآور می شود. دوربین بالای سر نیز اغلب به اطراف میچرخد و نماهای متفاوتی را ارائه میکند و باعث میشود جهان The Tale of Bistun زندهتر و پویاتر احساس شود. با وجود اینکه بازی گاهی اوقات یک تراژدی و خشونت آمیز است، احساس میکردم که مستقیماً از یک داستان قبل از خواب کودکان بیرون کشیده شده است.
مانند بسیاری از داستانهای باستانی که عمیقاً در نمادگرایی و پیامهای رمزآلود ریشه دارند، دنبال کردن طرح داستان این بازی ممکن است گاهی اوقات دشوار باشد. در حین ماجراجویی، با حکاکیها و خاطرات مبهمی روبرو میشوید که تا حدودی به گذشته فرهاد مربوط می شوند. راوی کار بسیار خوبی برای توضیح برخی از مضامین گیج کننده داستان با جزئیات بیشتر انجام می دهد، اما هنوز چند شکاف در درک من وجود داشت. آشنایی با داستان خسرو و شیرین کمک می کند تا همه چیز تا حدودی روشن شود، بنابراین احتمالاً باید خلاصه آن را قبل یا بعد از ورود به بازی بخوانید.
به طور کلی، من تجربه بازی The Tale of Bistun را به کسانی که به دنبال یک ماجراجویی بی حساب وکتاب هستند با داستانی که احتمالاً قبلاً هرگز نشنیده اید توصیه می کنم. همه چیز به آرامی پیش می رود و من در طول بازی خودم متوجه هیچ باگی نشدم. فقط اینکه مبارزات پایه بازی نقطه ضعف اصلی آن است و احساس میکنم فرصتی از دست رفته است و می توانست این ایراد را با افزودن دشمنان متنوع تر و چالشهای بسیار بیشتر برطرف سازد. با این حال همچنان خوشحالم که توانستم یک گوشه کوچک از فرهنگ ایرانی را تجربه کنم و موضوعات جالبی را که با تلاش فرهاد مرتبط است در طول بازی خود کشف کنم.
در کنار نبردهای ساده، این بازی داستانی متقاعد کننده را روایت می کند که نگاهی اجمالی به اساطیر ایرانی ارائه می دهد و با اینکه چندان مورد استقبال قرار نمی گیرد، اما توجه شما را با گشت و گذار آرام از میان مناظر جذاب با پشتوانه یک روایت محکم حفظ می کند.
- روایت داستانی جذاب و درگیرکننده ای دارد
- گرافیک بازی بسیار زیبا به نظر می رسد
- انیمیشنها به خوبی ساخته شدهاند
- راوی داستان در القای احساسات مضامین داستان کاملا موفق عمل می کند
- دشمنان و محیط ها تنوع زیادی ندارند
- پایه مبارزات بازی بسیار ساده بوده و به همین علت پس از مدتی تکراری می شوند