مثل خیلی از مردم، زندگی من بدون مادربزرگم مثل قبل نمی شد. توصیه های مفید او در طول زندگی به من کمک کرد نوشتن را یاد بگیرم و همچنین تشویق شدید او مرا واداشت تا این دستورد را به دیگران نشان دهم. در نهایت، این همان چیزی بود که باعث شد من یک منتقد حرفه ای شوم. او ویژگیهای مثبت بسیاری داشت و خاطرات بسیاری را به من آموخت، اما این بیش از هر چیز در من ماندگار شد.
اما افسوس که چند سالی می شود او به زوال عقل دچار شده است و آخرین باری که او را دیدم، تازه مرا شناخت، اما فقط و فقط دوران کودکی ام را یادآور شد. او از من پرسید که آیا هنوز مشغول نوشتن “داستان های کوچکم” هستم یا نه و سپس پرسید که آیا تا به حال داستان قلعه را تمام کرده ام. به او گفتم بیش از پانزده سال است که این کار را انجام داده ام. هر بار که او را می بینم، احساس می کنم چیزهای بیشتری از او گرفته می شود و مطمئنا در نهایت چیز زیادی باقی نمی ماند. من این مقدمه را در قسمت مقاله نقد و برری بازی Spiral بیان کرده ام، زیرا این همان کاری است که توسعهدهندگان Folklore Games از من میخواستند انجام دهم.
در داستان این بازی شما هدایت پیرمردی به نام Bernard را بر عهده می گیرید که خاطرات همیشه محو شده خود را زنده می کند. این یک تجربه روایت محور است و مینیگیمهای بسیار مختصری در آن وجود دارد و چیزهایی وجود دارد که میتوان آنها را «مکانیک» نامید، اما تثبیت روی گیمپلی به معنای آسیب رساندن به بازی است. در عوض، شباهت بسیار بیشتری به “شبیه سازهای راه رفتن” یا رمان های بصری دارد. البته این بدان معنا نیست که اکشن، درام یا انتخابی وجود ندارد، بلکه کلیات ساده ای دارد و در درجه اول روی داستان خود متمرکز است.
لازم به ذکر است که علیرغم اینکه برنارد از نوعی اختلال روانی پیشرونده رنج می برد که بر حافظه او تأثیر می گذارد (شاید تعبیر آلزایمر و زوال عقل مناسب باشد)، Spiral در مورد آن اختلالات نیست. برخلاف بازیهای مشابه، واقعیتهای پزشکی و علائم واقعی بیماری که برنارد از آن رنج میبرد، در جایگاه دوم داستانی قرار میگیرند. با اینکه برنارد، به عنوان یک شخصیت، دچار از دست دادن حافظه است، اما داستان در واقع در مورد از دست دادن حافظه نیست. بلکه این بازی به طور خاص در مورد زندگی برنارد است.
داستان بازی از طریق عکسها روایت میشود، همراه با سکانسهای گیمپلی کوتاه که طی آنها برنارد با ارزشترین و مهمترین خاطرات خود را به یاد میآورد، تقریباً به ترتیب زمانی که در طول زندگیاش رخ دادهاند که از دوران کودکیاش شروع میشود.
همانطور که گفتم، Spiral یک بازی داستان محور با گیم پلی مبتنی بر اکتشاف است، بنابراین بیشتر زمان شما صرف کلیک روی اشیا می شود تا درباره شخصیت و زندگی او بیشتر بدانید. پازلهایی در سرتاسر وجود دارد و من شخصاً دوست داشتم که چگونه هر پازل مرحلهی زندگی شخصیت اصلی را منعکس میکند. بیشتر این پازلها واقعی نیستند، به این معنا که شامل تفکر استراتژیک زیادی نمیشوند؛ با این حال، چنین تنوعی وجود دارد و برخی شامل تفکر یا چالشهای حداقل تا متوسط هستند که پس از مواجهه با آنها احساس خوبی دارند و لذت میبرند.
از لحاظ گرافیک، صحنه های زیبایی در این بازی وجود داشت. به خصوص انیمیشن های سه بعدی پارک و راه پله های مارپیچی خاطرات را نه تنها فوق العاده جذاب، بلکه زیبا نیز یافتم. فکر نمیکنم تا به حال بازیای با سبک انیمیشنی کاملاً شبیه به این بازی انجام داده باشم، و آنها را به دلیل منحصر به فرد بودنشان در خلق چیزی فردی و حفظ یک جوهر کارتونی، سرگرمکننده و رنگارنگ تحسین میکنم.
همچنین نکته قابل توجه همراهی موسیقی عالی بازی است که اگرچه آنقدر که من میخواهم متنوع نیست، اما این تغییرات، حال و هوای داستان را به خوبی ارائه میکند. هیچ آهنگ «متمایز» وجود ندارد، اما ملودیهای ناهماهنگ و ملایمی که اغلب برنارد را در سفرهایش همراهی میکنند، کاری را که لازم است انجام میدهند: اطمینان از اینکه احساسات بازیکن در لحظات مهم افزایش مییابد.
در مجموع، بازی Spiral احساسات شما را تحت تاثیر قرار می دهد و به شما این امکان را می دهد که زندگی دیگران را از مراحل مختلف سن تجربه کنید. متوجه خواهید شد که به سرعت به شخصیت اصلی، برنارد متصل شدهاید و در می یابید که چگونه او فصلهای چالشبرانگیز زندگی را طی میکند. این بازی به معنای واقعی کلمه باعث شد من گریه کنم، کاری که من اغلب با انجام یک بازی انجام نمی دهم. مفهومی درخشانی در بازی Spiral به کار رفته که به خوبی اجرا شده و ارزش وقت گذاشتن را دارد.
- روایت داستانی جذاب که احساسات هر مخاطبی را درگیر می کند
- با پیشرفت داستان، پازل ها به خوبی همگام سازی می شوند
- ارائه مناظر هنری و زیبای دو بعدی و سه بعدی
- کلیات گیم پلی بسیار ساده ای دارد
- دستورالعمل های مرتبط با پازل فقط یک بار ظاهر می شوند
- موسیقی های متن، تنوع زیادی ندارند