این بازی در تاریخ ۱اکتبر ۲۰۱۸ برای اولین بار عرضه شد و هم اکنون برای پلتفرم های نینتندو سوئیچ و لینوکس و همچنین کامپیوتر های شخصی در دسترس کاربران است. این بازی در ترکیب از چند ژانر ماجراجوئی،معمایی و پازل است.بازی برای کنسول های نسل هشتمی بسیار پیش پا افتاده است چون این گونه بازی ها نه از لحاظ بصری و نه از لحاظ داستان یا حتی گیم پلی مخاطب رو جلب خود نمیکند.
داستان بازی به شکل گنگی روایت میشود و از آن ابتدا مخاطب را به فکر فرو می برد،هر کس برداشت متفاوتی در مورد داستان بازی دارد و چون شرکت سازنده آن یعنی استدیو کِی آر گیمز داستان بازی را منتشر کرده و داستان تا حدودی گنگ هست،تجربه ای که بشخصه از این بازی داشتم و داستانی که از آن متوجه شدم را بیان میکنم.
داستان از جایی آغاز میشود که یک جادوگر با سه قدرت متفاوت به دنبال جمع کردن آبنبات است در ابتدا هدف این کار مشخص نمی شود اما در مراحل پایینی به گونه ای برداشت میشود که این جادوگر یک کارخانه آبنبات و شکلات سازی دارد و برای پیشرفت در کار خود نیازمند مواد اولیله آبنبات هاست.داستان که بسیار ساده و بدون پیچیدگی است به صورت خیلی خطی به پیش میرود تا تمام شود.داستان بازی بسیار بچه گانه است،حداقل هیچ گیمری برای این داستان ضعیف به سراغ این بازی نمی رود.این بازی نقطه شکستی در کنسول های نسل هشتمی است،شرکت های سازنده علاوه بر داستان ظاهری مفهوم های بزرگ تر را به دوش می کشند.اما این بازی این مفهوم را ندارد یا به حدی گنگ بیان شده است که مخاطب متوجه آن نمی شود.
گیم پلی بازی از فاجعه هم فاجعه تر است یک جادوگر که سه قدرت یخ،ساعقه و آتش را دارد قصد دارد از موانع طبیعی و حتی غیر طبیعی که همانند تله های انسان ها برای جادوگر هستند عبور کند و مواد آبنبات مانند را جمع آوری کند. گیم پلی بازی نیز مثل داستان ضعیف است،گیمر های حرفه ای در اکثر مواقع به دو دلیل سراغ یک بازی می روند.اول اینکه داستان بسیار گیرا و جذاب است که مخاطب را مجبور به ادامه بازی میکند حتی اگر گیم پلی سخت و طاقت فرسا باشد و دومی اینکه داستان هم جذابیت خاصی ندارد اما گیم پلی بی نظیر یک بازی موجب میشود که یک گیمر حتی به خاطر لذت بردن از انجام بازی،بازی را تمام میکند.
گرافیک بازی نیز به شدت پایین است،کلا بازی نقطه قوت ندارد فقط یک شکست به شکست های دیگر صنعت بزرگ گیم که همواره در حال توسعه است اضافه میکند.گرافیک به قدری پایین است که تشخص قدرت های جادوگر به راحتی قابل مشاهده نیست و تنها با انجام گیم پلی زیاد و پیش بردن بازی به جلو متوجه قدرت های جادوگر می شویم.محیط بازی با رنگ های شاد و بچه گانه به نمایش گذاشته شده است ولی این جذابیتی را برای مخاطبان نوجوان امروزی به ارمغان نمی آورد.به شخصِ این بازی را به گیمر های حرفه ای پیشنهاد نمیکنم حتی برای گذران وقت، به طور کلی از آنجایی که بازی سعی در به تصویر کشیدن یک فضا مثل فیلم چارلی در کارخانه شکلات سازی هست و در این امر هم ناموفق بوده، لذا به خاط کودکانه بودن محیط آن، کودکان میتوانند تا حدودی با این بازی کنار بیایند.
صدای قدرت های شخصیت جادوگر به شکل یکسان است در حالی که کارکرد های متفاوتی را انجام میدهند.صدای انفجار و دیگر اِلِمان های محیطی هم بسیار گوش خراش است به نحوی که مخاطب از شنیدن پی در پی آن خسته میشود.
موسیقی متن بازی نیز چنگی به دل نمی زند و هیج احساسی را به گیمر القا نمیکند این در صورتی است که موسیقی یکی از چهار رُکن اساسی گیم است که در برخی مواقع احساس هیجان،در مواقع دیگر احساس درد و شکست را به شنونده منتقل میکند،اما یکی از اصلی ترین عملکرد های موسیقی در ژانر وحشت است به گونه ای که یک موسیقی وحشت را به اندام گیمر می اندازد. البته با توجه به این که بازی در ژانر ماجراجویی هست و موسیقی آن باید به سبک پویا و متنوع نواخته شود که به دل کاربر بنشیند، که متاسفانه در این زمینه هم اثلا عملکرد مناسبی نداشته.
- سرگرم کننده بودن بازی
- گرافیک بسیار پایین
- گنگ و نا مفهومی در داستان
- گیم پلی ضعیف