Winter Burrow مانند یک بازی بسیار دنج و آرام مشابه عنوانموفق Don’t Starve با حال و هوای تلخ و شیرینی است که قلبها را به تپش میاندازد. این یک بازی بقا معمولی نیست و توسط توسعهدهنده Pine Creek به عنوان «بقای آرامش بخش در جنگل» توصیف شده، شما را موظف میکند تا از زنده ماندن یک موش بامزه در واقعیتهای سخت زمستان اطمینان حاصل کنید.
از بیان این جمله حس خوبی ندارم، ولی بازی برای ادعای مغرورانهاش مبنی بر «بازی بقا»، قطعاً فاقد قدرت و جسارت است. با این حال بازی بیش از حد بامزه است و یادآور یک افسانه قدیمی خوب است، همان افسانهای که در آن اقوام به طرز دردناکی میمیرند و شخصیتهای اصلی جان خود را برای مایحتاج اولیه به خطر میاندازند. بامقاله نقد و بررسی این بازی که توسط تیم IRG Review تهیه شده، در ادامه با ما همراه باشید.
یک شروع غمانگیز به سبک انیمیشن های دیزنی، داستان را به طور کامل آغاز میکند؛ قهرمان ما به طرز غمانگیزی یتیم میشود و پس از بازگشت به خانه دوران کودکیاش، در حالی که به گذراندن دوران تنهایی با زمستان پیش رو محکوم شده، روبرو میشود. با غیبت والدینش، خانه او رو به ویرانی رفته و البته برای سرپناه در زمستان برفی نامناسب است. وظیفه موش این است که دل به سرما بزند تا منابع مورد نیاز برای بازسازی خانهاش را پیدا کند. خوشبختانه موش داستان ما مدت زیادی تنها نخواهد ماند؛ پس از یک دیدار دلگرمکننده با عمهاش، به زودی با حیوانات مختلفی که شخصیتهای بازی را تشکیل میدهند، آشنا میشود و از طریق دوستیهایی که موش برقرار میکند، او دانش و منابعی را که برای زنده ماندن نیاز دارد، جمعآوری میکند.
در راستای روایت بامزه، ظاهر Winter Burrow حس نوستالژی آرامشبخشی را برمیانگیزد. این حس فقط گرافیکی نیست و حتی چیزی در اینجا وجود ندارد که شما را شگفتزده کند، اما سادگی در طراحی دنیای بازی در بهترین حالت خود انجام شده است. سبک هنری دوبعدی به زیبایی روایت را تکمیل میکند و به شدت سبک فیلمهای کلاسیک مانند Watership Down و The Rescuers را تداعی میکند. فقط نگاه کردن به Winter Burrow هنگام بازی آرامشبخش است و دقیقا همان حس را به شما میدهد که در حال تماشای یکی از فیلمهای انیمیشن کلاسیکی هستید که همه ما در کودکی دوست داشتیم.
در همینجا تاکید می کنم که اگر از علاقهمندان به بازیهای بقا هستید که عاشق چالشهای طاقتفرسای این ژانر هستند، این بازی مناسب شما نیست. Winter Burrow کاملاً با شعار «بقای دنج جنگل» مطابقت دارد. از نظر طراحی، یک مسیر روان است. در طول ده ساعت گیمپلی، من حتی یک بار هم به مرگ نزدیک نشدم. ناعادلانه است که بگوییم هیچ چالشی در بازی وجود ندارد. با ورود شخصیت اصلی به سرما، سختی محیط شروع به تأثیر بر او میکند و در نهایت سلامتی او را تحلیل میبرد. برای جلوگیری از این امر، شما باید قبل از اینکه سلامتیاش کاملاً تحلیل برود، به خانه موش برگردید.
طبیعتاً موش قهرمان ما به غذا نیز نیاز دارد که کمبود آن دوباره به سلامتی او آسیب میرساند. با این حال، بازی همیشه منابع لازم را برای جلوگیری از این مشکل در اختیار شما قرار میدهد. به همین ترتیب، اندازه کوچک جهان بازی به این معنی است که موش هرگز از خانهاش دور نیست، جایی که میتواند از منابع جمعآوریشده برای پختن غذا و ساختن لباسهای بهتر برای تحمل سرما برای مدت طولانیتر استفاده کند. مطابق با فلسفه طراحیاش، گیمپلی از نظر مکانیکی بینقص و در عین حال ساده است. موش ما میتواند راه برود، بدود، به شمنان حمله کرده و یا در محیط، حفاری کند. در طول مسیر شما حتی نیازی به استفاده از عملکرد دویدن ندارید، بلکه حتی یک پیادهروی سریع نیز کافی است. شخصاً، من بیش از نیمی از بازی را بازی کرده بودم تا اینکه حتی متوجه شدم دکمه دویدن وجود دارد و بعد از آن هم زیاد از آن استفاده نکردم.

احساس می کنم وجود دشمنان برای یک چنین بازی ای واقعا بی تاثیر است و وقت شما را تلف می کند. تعداد کمی حشرات و چند عنکبوت به عنوان تهدید فیزیکی برای قهرمان جونده ما محسوب می شوند، اما اینها نیز فقط تهدیدهای جزئی هستند. چند ضربه تبر به جا و مناسب، آنها را به اندازه کافی کوچک میکند و حتی مقداری غذا برای پر کردن شکم کوچک و پشمالوی موش فراهم میکند. در واقع، مقابله با دشمنان آنقدر آسان است که میتوانید با دویدن در اطراف آنها، کاملاً از آنها اجتناب کنید. در واقع سختی واقعی در Winter Burrow وجود ندارد؛ واقعاً همان مسیر شیرینی است که برای آن طراحی شده است. این بازی بسیار آسان در نظر گرفته شده، البته در ژانری که معمولاً به چنین موردی عادت ندارد.
این موضوع، بزرگترین مشکل بازی را زیر سوال میبرد – اینکه برای چه کسی مناسب است؟ علاقهمندان به بازیهای بقاء حرفهای نیازی به تایید این پرسش ندارند، زیرا در اینجا چیزی برای آنها وجود ندارد. با توجه به موضوع و سبک هنری، احتمالاً یک گیمر معمولی هم Winter Burrow را امتحان نخواهد کرد، پس چه کسی میماند؟ فکر میکنم بچهها. با توجه به گرافیک بامزه و سختی کم، مخاطبان جوان احتمالاً بهترین گزینه هستند.
همانطور که گفتم، Winter Burrow را نمی توان یک بازی سخت در نظر گرفت، اما این بدان معنا نیست که بدون دردسر هم باشد. اولاً، این بازی به زمان بازیکن احترام نمیگذارد. نیاز مداوم به بازگشت به خانه میتواند مانند یک مانع مزاحم که برای متوقف کردن پیشرفت بازیکن طراحی شده است، احساس شود. البته، این بخشی از ساختار معمول ژانر بقا است، اما سهولت Winter Burrow چنین مسائلی را حتی ناامیدکنندهتر میکند.
بازگشت به خانه باید حس آسودگی را به همراه داشته باشد و شما باید از زنده ماندن خود سپاسگزار باشید، اما در Winter Burrow این کار به عنوان یک طفره رفتن اجباری، راهی برای طولانی کردن زمان کوتاه بازی، به نظر میرسد. ده ساعت گیمپلی بدون نیاز به کوتاه کردن مداوم ماجراجوییهایمان به طور قابل توجهی کاهش مییابد. علاوه بر این، بسیاری از ساخت و سازها در بازی میتوانند اضافی به نظر برسند. اگرچه موش ما میتواند ابزار، لباس و غذا برای کمک به او در تلاشش بسازد، اما بیشتر اقلامی که میتواند بسازد صرفاً برای تزئین هستند. این لزوماً چیز بدی نیست؛ آن دسته از گیمرهایی که عاشق ساختن و تجهیز خانه هستند، اینجا در اوج لذت خواهند بود، اما بقیه افراد، بازسازیها را نادیده میگیرند و به دنیای وحشی برمیگردند.
در پایان جا دارد به جلوههای بصری بازی اشاره ویژه ای داشته باشم. طراحی ایزومتریک دوبعدی با طرح جوهر و دستساز به سبک کتابهای کمیک (بهویژه لانهی درخت) مرا به یاد تصاویر وینی پو، یکی از شخصیتهای مورد علاقهام در دوران کودکی، انداخت. شرکت توسعهدهندهی بازی اظهار کرده «محیط بازی از کتابهایی مثل باد در بیدها، کمیک موش گارد و سریال تلویزیونی انیمیشنی آن سوی دیوار باغ الهام گرفته شده است.» و با جلوهای درخشان. در لانهی من با شومینه و تمام دکوراسیونم آنقدر آرامشبخش است که همیشه نمیخواهم مدت زیادی بیرون بمانم. موشها اغلب به لانهشان برمیگردند، بنابراین این سبک شخصی گیمپلی کاملاً مناسب به نظر میرسد.
چه خوب باشد چه بد، موسیقی Winter Burrow کاملا معمولی و بیتکلف است. با این حال، موسیقی متن در خلق همراهی آرامشبخش و بیتکلف برای سفر ما مؤثر است. میدانم که ممکن است این یک ستایش ضعیف به نظر برسد و شاید هم باشد، اما با توجه به شرایط، واقعاً یک اثر چشمگیر است. در واقع این بازی موسیقی گسترده و آن چنانی ندارد؛ فقط تعداد انگشتشماری آهنگ در سراسر بازی وجود دارد و به همین دلیل، مخاطب آهنگهای یکسانی را بارها و بارها در حین عبور موش از جنگل میشنود. خوشبختانه آهنگها هرگز آزاردهنده نمیشوند، ترکیببندی ساده آنها به جای موسیقی واقعی، حس صدای پسزمینه را به آنها میدهد.
در مجموع، Winter Burrow یک بازی غیرعادی است و به گونهای طراحی شده که ورود آسانی به ژانر بقا باشد و از این لحاظ، معمولاً چالشبرانگیز است. با این حال این یک بازی درباره سفر است و تلاش می کند یک تجربه دنج را ارائه دهد، تجربهای که از بازیکن چیز زیادی نمیخواهد. از این نظر، توسعه دهنده Pine Creek Games کاملاً موفق عمل کرده است و این ساخته آنها هر چیزی است که آنها میخواستند باشد. اما این استودیو با ساخت یک بازی بقا بدون چالشهای مرتبط با این ژانر، بازیای خلق کرده که ممکن است به خودی خود بیش از حد خاص باشد.
- گیم پلی سرگرم کننده ای دارد که فاقد هر گونه تنش یا سخت گیری غیرضروری می باشد.
- داستان به گونه ای روایت می شود که مایه خرسندی و شعف مخاطب می شود.
- گرافیک هنری ساده اما کاملا تاثیرگذار که از همه لحاظ خیره کننده است.
- شاید بیش از حد آسان است.
- احتمالا برای همه بازیکنان یک عنوان جذاب نخواهد بود.
- وجود برخی جزئیات نامربوط که باعث خسته کننده شدن بازی می شوند.
IRG Review Iran Game Review



