بازی 1000Deaths یک تجربه لذتبخش و عجیب است که توسط استودیوی مستقل Pariah Interactive ساخته شده و ترکیبی عجیب از پلتفرمینگ سهبعدی مبتنی بر دستکاری جاذبه و داستانهای متمایز و پر از درام است، صادقانه بگویم تقریباً مانند یک فصل Home and Away است. در هسته خود، داستانی شگفتآور درباره چهار نفر را ارائه میدهد که تازه زندگی خود را میگذرانند و با تمام فراز و نشیبهایی که دوستیها، درام، روابط و جاهطلبیها به همراه دارند، دست و پنجه نرم میکنند… و همچنین اینکه چگونه به این موجود کوچک تلویزیونی تکیه میکنند تا ترفندهای بیمارگونهای انجام دهد تا آنها را به تصمیمگیری های متعدد سوق دهد. با نقد و بررسی این بازی که توسط تیم IRG Review تهیه شده، با ما همراه باشید.
این بازی شما را با داستان شخصیت Vayu شروع میکند. او یک چیز عجیب و غریب با ظاهری روح مانند و سفید است که بزرگ میشود و به نوعی موجود کوسه دندان تیز تبدیل میشود، فکر میکنم؟ واقعاً نمیدانم چگونه او را توصیف کنم. او مطمئناً گونه ای از موجودات بیگانه است، همانطور که همه شخصیتهای اصلی اینطور هستند. همه آنها مدل های دیوانهوار و بیمعنی دارند، نیمی ریشه در واقعیت دارند و نیمی از حالت عادی خارج هستند.
هر طرح نیز با رشد تکامل مییابد، که یک افزودنی خوب است. وقتی آنها و NPCها را در دنیای کلی که مملو از رنگهای زیر نور خورشید است، میبینید، یک تجربه بصری بسیار منحصر به فرد است، مانند گشت و گذار در یک کارتون سهبعدی فراموششده و گیجکننده از دهه ۲۰۰۰ میلادی. همراه با موسیقی استثنایی، آهنگهای الکترونیکی ثابت که با لحن بازی هماهنگ هستند و در عین حال شما را با ضربآهنگی سنگین به جلو میرانند، حس و حال دیوانهواری برای گذراندن وقت در آن وجود دارد.
Vayu بازی 1000Deaths را با تأمل در زندگیاش در ناکجاآباد آغاز میکند. زندگی او پر از فرصتهای از دست رفته و پشیمانی است که تنها توسط بهترین دوستش، Maxie، موجودی سرخ و شعلهور که در همسایگی گونه آکسولوتلها زندگی میکند، تشدید میشود. ماکسی زادگاه خوابآلود خود را برای زندگی پر زرق و برقتر و هیجانانگیزتر در Jollywood ترک کرد. همانطور که Vayu خاطراتش را مرور میکند، به او فرصتی داده میشود تا گذشتهاش را تغییر دهد و آیندهاش را از نو بنویسد.
بازی به سه اپیزود تقسیم شده است که داستان شخصیتهای اصلی، مانند وایو، را دنبال میکنند. هر قسمت لحظات کلیدی در زندگی شخصیت مورد نظر را ارائه میدهد که در آن بخش میتوانید برای آنها تصمیم بگیرید. این لحظات شما را در فضای ذهنی آنها قرار میدهد، فضایی بیمعنی که نمایانگر روان شخصیت است. به عنوان شخصیت کوچک تلویزیونی، در این مناطق میدوید و درهایی را پیدا میکنید که به معماهای پلتفرمینگ منتهی میشوند. تکمیل همه آنها به شما این امکان را میدهد که به عنوان شخصیت فعلی به دو تلویزیون بزرگ در انتهای فضای ذهنی نزدیک شوید و برای آنها انتخاباتی را انجام دهید.
داستانهای مرتبط و ریشهداری که در بازی «1000 Deaths» بر آنها تمرکز شده است. مثلا میتوانید وایو را انتخاب کنید که با ماکسی به منطقه جولیوود نقل مکان کند و با این کار، از مزایای زندگی در یک شهر بزرگ بهرهمند میشود. او همچنین باید برای پرداخت اجاره خودش و ماکسی، بسیار سخت تلاش کند زیرا ماکسی از او سوءاستفاده میکند. شخصیتهای دیگر با معضلات عاطفی مشابهی روبرو هستند، باید بین کار با یک دوست یا دنبال کردن مسیر خود، یا تصمیم گیری در مورد اینکه آیا راه خود را برای عاشق شدن باز کند یا آن احساسات را دفن کند، یکی را انتخاب کنند. با وجود تمام عجیب و غریب بودن کیهانی و تمام ظاهر زیباییشناختی وحشی آن، به طرز چشمگیری واقعی است.
هر اپیزود با یک بخش اکتشافی اولیه آغاز میشود که با فرستادن شما به اولین فضای ذهنیتان به پایان میرسد. از انتخاب شما در آن فضای ذهنی، داستان میتواند به دو مسیر مختلف منشعب شود و این دو مسیر همچنین لحظات اکتشافی خاص خود را دارند، جایی که میبینید زندگی آن شخصیت پس از تصمیمگیری شما چگونه پیش میرود. پس از عبور از یک فضای ذهنی نهایی، یک لحظه اکتشافی دیگر وجود دارد که نحوه پایان زندگی شخصیت را تعیین میکند. این بدان معناست که هر قسمت پتانسیل چهار پایان را دارد. این یک راه هوشمندانه برای ترکیب روایت و گیمپلی است، زیرا هر فضای ذهنی بخشهای پازل و مکانیکهای پلتفرمینگ مختلفی را نیز معرفی میکند.
با این حال، این سیستم به اندازه کافی عمیق نیست. در واقع، شما در ابتدا یک تصمیم میگیرید و یک انتخاب دیگر که نحوه پایان قسمت را با مرگ شخصیت تغییر میدهد. پس از اتمام آن، به گذشته برمیگردید و به یک قسمت جدید با شخصیت متفاوت میروید و دوباره همان روند را شروع میکنید. من آرزو میکردم که قسمتها به هم پیوستهتر باشند، و انتخابها به قوسهای داستانی آینده منتقل شوند و بر آنها تأثیر بگذارند.
مطمئناً، این باعث پیچیدگی میشود، اما باعث میشود روایت از آنچه در حال حاضر است، ارزشمندتر به نظر برسد. ریتم داستان هم عجولانه به نظر میرسید. در حالی که روایت صمیمانه و شخصیتها واقعی به نظر میرسیدند، قطعاً خیلی سریع پیش میرود و به شما زمان کافی برای فکر کردن به انتخابهایی که در فضای ذهنی کردهاید، نمیدهد. این موضوع آزاردهنده است. یک لحظه در حال کاوش هستید، لحظهی بعد در فضای ذهنی خود در حال پلتفرمینگ هستید تا تصمیم بزرگ بعدی خود را بگیرید.
با این حال، چیزی که در بازی 1000 Deaths من را تحت تأثیر قرار داد، حس روان پلتفرمینگ آن بود. با وجود همه سکوهای متحرک، به خصوص به دلیل تغییر جاذبه هنگام راه رفتن و پریدن، انتظار کمی لرزش و کندی را داشتید، اما واقعاً هیچ لرزشی وجود نداشت. حرکت عالی و واکنشپذیر بود، من هرگز برای کنترل دوربینم تقلا نکردم و از همه مهمتر، مرگهای من همیشه منصفانه به نظر میرسید.
تنها نکته منفی این است که مجموعه حرکات موجود برای حرکت شما در طول بازی ثابت میماند. شما یک پرش، یک حرکت سریع و یک ضربه زمینی دارید و این تمام زمانی است که در ۱۰۰۰ مرگ بازی میکنید. با وجود مراحل جالب، حرکات شما در یک نقطه تبدیل به فرمول میشوند. البته اگر خراب نیست، آن را درست نکنید، اما کاش مجموعه حرکات شما با پیشرفت شما تکامل مییافت یا با هر قسمت کمی تغییر میکرد.
در هر صورت، بازی 1000Deaths در کل یک تجربه پلتفرمینگ رضایتبخش است. سختیهایی دارد، به خصوص با تروفیهای زمانبندیشدهای که میتوانید روی آنها هدفگذاری کنید، اما هیچوقت دست نیافتنی به نظر نمیرسد که من از این ویژگی بازی صمیمانه قدردانی میکنم. البته ژانر پلتفرمر را از نو خلق نمیکند، اما چیزی را ارائه میدهد که یادآور بازیهای کلاسیک قدیمی دهه 2000 میلادی است. این بازی پر از مراحل سرگرمکننده، قلب واقعی و یک حس دیوانهوار و جذاب است و اگر به دنبال یک تجربه رنگارنگ یادآور بازیهای پلتفرمر سهبعدی کلاسیک هستید، این بازی برای شما یک انتخاب خوب خواهد بود.
- معماهای پلتفرمینگ سرگرمکننده و متنوع که روی دستکاری گرانش تمرکز دارند
- گرافیک بازی حالتی عجیب و غریب و رنگارنگ دارد
- برای کسانی که به دنبال یک چالش جدی هستند، مخصوصا اسپیدرانرها، غنائم اختیاری زیادی را ارائه می دهد
- سیستم انتخاب توخالی که در طول هر اپیزود بازی احساس منسوخ شده میکند
- وجود مشکلاتی در زمینه ریتم روایت داستان
- مجموعه حرکات تکراری شخصیت ها که تا انتها بازی هرگز تکامل نمییابند