بدون شک یکی از بهترین ویژگیهای Kingdom Come: Deliverance که گیمر را به ادامه آن ترغیب میکند، داستان بازی است؛ داستانی که شروع خیلی خوبی دارد و همین، به عنوان یک محرک باعث میشود تا در ادامه هم سرنوشت هِنری، شخصیت اصلی بازی را با علاقه دنبال کنید. داستان بازی در اوایل قرن ۱۵ میلادی و در سرزمین بوهمیا جریان دارد که پادشاهی آن، بر عهده شاه چارلز چهارم بود. با این حال بازی پس از مرگ این پادشاه که محبوبیت زیادی هم بین مردم داشت، آغاز میشود و خب احتمالا توانستهاید حدس بزنید که این سرزمین، پس از مرگ پادشاه دچار هرج و مرج و آشوب زیادی شده و افراد مختلفی، ادعای قدرت دارند. از آن طرف گیمر بازی را در نقش شخصیت هنری شروع میکند که پسر یک آهنگر در روستا است و در اوایل بازی، هیجانانگیزترین بخش زندگیاش پس گرفتن پولی است که یکی از مردم روستا باید به پدرش بدهد! با این حال سرنوشت هنری به همین شکل باقی نمیماند و خیلی زود، اتفاق تلخی مسیر زندگی وی را کاملا تغییر میدهد و او را روانه ماموریتی برای گرفتن انتقام میکند.
درست است که هدف سازندگان از قرار دادن چنین ماموریتهایی در بازی هرچه بیشتر واقعی کردن بازی بوده است و آنها نمیخواستند چیزی را سر سری رد کنند، ولی خب به هر حال باید این را در نظر گرفت که Kingdom Come: Deliverance یک بازی ویدیویی است و مخاطب، انتظار لذت بردن و هیجان را از یک بازی ویدیویی دارد که خب برخی ماموریتهای بازی، حتی اگر در نهایت باعث پیچش جالبی در داستان شوند هم فاقد این هیجان حتی اندک هستند. البته در کنار این ماموریتها، بازی یک سری ماموریتهای واقعا جذاب هم دارد که مخصوصا اگر بتوانید ساعات اولیه خستهکننده را پشت سر بگذارید، از آنها زیاد خواهید داشت. پس بهتر است Kingdom Come: Deliverance را صرفا با چند ساعت نسبتا طولانی اولش قضاوت نکنید و به آن زمان و فرصت بیشتری بدهید؛ چرا که به مرور زمان ماموریتهای جذابتر بازی از راه میرسند. در کل بازی در این بخش عملکردی خنثی دارد و در حالی که برخی ماموریتها واقعا جذاب هستند، برخی هم حسابی کسلکننده میشوند و به همین دلیل این موضوع را نه میتوان یک نقطه قوت و نه یک نقطه ضعف برای بازی دانست.
اگر نقد بازی For Honor یوبیسافت را خوانده باشید، میدانید که چقدر از مکانیسم مبارزههای این بازی و لذتبخش بودن آنها تعریف کردم و خب خبر خوب اینکه Kingdom Come: Deliverance چیزی شبیه به یک تجربه اول شخص از این بازی در زمینه مبارزات است. نه اینکه مکانیسمهای مبارزه در این دو اثر کاملا شبیه به هم باشند؛ بلکه بیشتر منظورم این است که Kingdom Come: Deliverance هم دقیقا مانند ساخته یوبیسافت، تجربهای باورپذیر و طبیعی از مبارزه با سلاحهایی مثل شمشیر، گرز یا هر اسلحه دیگر مربوط به آن دوران ارائه میکند. از آنجایی که در این بازی شاهد هیچ نوع قدرت ماوراطبیعی نیستیم و همه چیز به شکلی واقعگرایانه خلق شده، مبارزهها هم شرایطی نزدیک به واقعیت دارند. البته که شخصا هیچوقت با شمشیر مبارزه نکردهام که بتوانم از واقعی بودن مبارزههای بازی بگویم، ولی خب بازی، آن حس سنگینی در دست گرفتن یک شمشیر را به خوبی به مخاطبش منتقل کرده و کاری میکند که احساس کنید دقیقا در حال تجربه یک نبرد واقعی و بیرحم هستید؛ بیرحم از این نظر که کشتن و کشته شدن در Kingdom Come: Deliverance، کار خیلی زمانبری نیست و کافی است بتوانید چند ضربه شمشیر را به درستی به حریف وارد کنید تا شاهد جان دادن وی باشید. یا در نقطه مقابل، کافی است کوچکترین اشتباهی بکنید که باعث شود گاردتان باز شده و ضربات دشمن به تن و بدن هنری وارد شده و خیلی راحت، کارش را بسازد. حتی اگر در اثر برخورد ضربهها کشته نشوید و آنقدر شانس داشته باشید که در نهایت شما برنده مبارزه شوید، با جراحتهای مختلفی طرف خواهید بود که باید خیلی زود فکری به حالشان بکنید؛ وگرنه خونریزی آنها حسابی آزارتان میدهد.
چیزی که سبب تمایز این بازی وسایر عناوین نقش آفرینی مشابه می شود، دقت در برخی جزییاتی است که شاید برای دیگران چندان مهم نباشد. به طور مثال در صحبت با دیگران انتخاب گزینه مناسب برای بحث و جدل بسیار مهم است. در این هنگام شما یا می توانید بلوف بزنید، یا طرف مقابل را تهدید کنید و یا سعی کنید حس دلرحمی وی را به کار بگیرید. اگر هم هیچکدام جواب نداد، با یک رشوه ساده او را از ادامه کارش منصرف کنید. یکی دیگر از ویژگی های افزوده شده به بازی سیستم حمام رفتن است. در کمال تعجب این سیستم علاوه بر این که در بازی گنجانده شده است، بسیار هم مهم است. اولا که کاراکتر شما نسبت به حمام رفتن یا نرفتن، مشخصه های خودش تغییر می کند، هنگام صحبت با دیگران هم، شخصیت های مقابل نسبت به تر و تمیز بودن یا کثیف و عرقی بودن شما، جواب های متفاوتی به شما خواهند داد، دقیقا عین واقعیت! سیستم خوابیدن هم باز به طرز جالبی به بازی اضافه شده است و در حالتی که مدت زیادی بدون خوابیدن در دنیای بازی گشت و گذار کنید، ممکن است چشمان کاراکتر شما سیاهی برود و تار شود و در نهایت هم از تاثیرش در نبرد ها کاسته شود.
علاوه بر این همچون هر نقش آفرینی عصر شمشیر دیگری، بسته به استفاده شما از تجهیزات مانند شمشیر یا زره، این ادوات قدرت خود را از دست می دهند و شما باید آن ها را تعمیر کنید و یا این که به فکر استفاده از نمونه های جدید تر باشید. خرید و فروش در بازی وجود دارد و علاوه بر این ها شخصیت شما می تواند بین چندین نوع مختلف از رسته ها یکی را انتخاب کند. در ابتدای بازی و پس از این که باید به یک سوال ساده پاسخ دهید معلوم می شود که تخصص اصلی شما بین سرعت، سلامتی و مهارت های صحبت کردن کدام است و البته اگر از انتخاب اولیه خود هم چندان راضی نبودید، در طول بازی می توانید تمام مهارت های دیگر خود را بهبود دهید.
سیستم مبارزه کینگدام کام از چند لحاظ می تواند بسیار هوشمندانه باشد بسیاری از فاکتورهای مربوط به پیشرفت شخصیت ها که در اکثر نقش آفرینی ها یک نُرم به حساب می آیند و گیمر را به ارتقای سطح کاراکترش مجبور می کنند در کینگدام کام دور ریخته شده اند و همه چیز کاملاً به مهارت باز می گردد. برای مثال یکی از عوامل موفقیت در مبارزات، به زره دشمنان باز می گردد و با بررسی نقاط ضعف زره دشمن و بخش هایی از بدن او که کمتر محافظت می شوند، می توانید ضرباتی کاری وارد کنید, توجه به چنین جزییاتی قطعاً سبب شده با یکی از خرق عادت ترین بازی های نسل طرف باشیم، اما از طرفی انیمیشن ها و باگی احمقانه در تمام نسخه ها که باعث می شود دکمه حمله در بسیاری از اوقات به درستی کار نکند، شمایلی دست و پا چلفتانه به مبارزات بخشیده اند و سبب می شوند خیلی زود ایده های کوچک و جالب بازی را فراموش کنید و تا حد امکان، وارد درگیری نشوید, اگر از همین حالا به دلایل کافی برای پرهیز از خرید و تجربه کینگدام کام دسترسی ندارید، هنوز به بزرگ ترین مشکل بازی کوچک ترین اشاره ای هم نکرده ایم. بزرگ ترین عاملی که باعث می شود کینگدام کام در رده یکی دیگر از بازی های متوسط سال قرار بگیرد، پرفورمنس فاجعه بار آن است؛ و وقتی می گوییم فاجعه بار، یعنی به حدی که بازی حداقل 6 ماه زودتر از زمانی که باید روانه بازار شده و اینطور به نظر می رسد که در آینده نزدیک، پچ های حجیم بازی قرار نیست ثبات را به آن بیاورند.
همانطور که گفته شد «هنری» فقط فرزند یک آهنگر است و بنابراین جز کمی مهارت در آهنگری، در چیز دیگری مهارت ندارد. برای نمونه در ابتدای بازی او به سختی میتواند با یک شمشیر یا کمان کار کند و در استفاده از آنها مهارتی ندارد. سیستم ارتقای شخصیت بازی نیز با اکثر عناوین همسبک متفاوت است. در این عنوان با انجام کارها و استفاده از چیزها، مهارتتان در آنها افزایش مییابد. یعنی برای مثال هر چه بیشتر با کمان خود کار کنید و یا اسب سواری کنید، مهارتتان در تیراندازی و اسب سواری بیشتر خواهد شد. این مورد کاملا با بازی و رعیت بودن «هنری» همخوانی داشته و به خوبی حس پیشرفت کردن شخصیت او را به بازیکن القا میکند. بعد از افزایش مهارت در کاری یا بهتر شدن Statهایتان، میتوانید یک Perk در آن مهارت یا Stat انتخاب کنید. این Perkها معمولا صرفا یک عدد نیستند و تاثیر نسبتا زیادی در بازی دارند. مثلا Perkهای مختلف مهارت شمشیرزنی کمبوهای جدید در مبارزه برای شما باز میکنند. برخی از Perkها نیز با یکدیگر سازگار نیستند و امکان داشتن همزمان آنان ممکن نیست. برای مثال یکی از Perkهای Speech مهارت Speech شما را در صحبت با رعیتها افزایش میدهد و یکی دیگر از Perkها در صحبت با نجیبزادگان. اینکه کدام Perk مهمتر است به شما بستگی دارد.
البته مانند هر بازی دیگری در این نسل شاهد وجود انواع و اقسام باگ های متفاوت هستیم. از باگی که تکسچر های کاراکتر ها لود نمی شود تا باگ های تکسچر جابجا که در آن صورت، اجزای بدن شخصیت های بازی در جای اشتباه قرار دارد. هم اکنون دنیای ایننترنت پر است از انواع و اقسام باگ ها و گلیچ های دنیای Kingdom Come. البته باز هم یکی از معمول ترین باگ های بازی، باگ دیوار نا مرعی است که به طور قطع بار ها و بار ها با آن روبرو خواهید شد. معمول ترین نقطه برخورد با این باگ در سر راه پله ها می باشد که شما توان عبور از یک پل به بعد را ندارید و یا این که باید از یک مانع نامرعی دیکر پرش کنید تا بتوانید به مسیرتان ادامه دهید. البته علاوه بر آن باگ گیر کردن دو جسم (بخوانید عموما دو اسب!) روی هم دیگر یا انواع باگ های دیگری که بعضا نمیتوانید تصورش را هم بکنید در این بازی پیدا خواهد شد. البته هیچ کدام از این مشکلات آسیب آنچنانی به روند بازی نمی زند مگر باگ مربوط به اطلاعات ذخیره بازی که در برخی مواقع دیتا ذخیره شده دارای مشکل است و در نتیجه شما باید برای عبور از یک مرحله یا پدیدار شدن مرحله بعدی، به چندین فایل ذخیره عقب تر برگردید که واقعا ذجر آور است و بعضا هم معلوم نیست که مدام فایل ذخیره سالم است.
این تنها مثالی کوچک بر تاثیر متقابل جهان بازی و گیمر بر یکدیگر است و شخصیت های فرعی، از آنچه در سایر عناوین نقش آفرینی می بینید مهم تر هستند. در واقع بسیاری از قواعد گیم پلی، بر ارتباطات شما با NPC ها متکی هستند و این ارتباطات، پیامدهای منفی یا مثبتی در خرید و فروش کالا، دریافت کوئست ها یا حتی کسب مهارت های تازه می گذارند, تمام این مسائل باعث می شود که کینگدام کام از نظر محتوی هیچوقت با کمبودی مواجه نباشد و البته به دستاوردهای تازه ای در ارائه یک جهان زنده رسیده باشد که حتی آن را در جایگاهی بالاتر نسبت به سری ویچر یا حتی اسکایریم قرار می دهد. اما ناگوار ترین اتفاقی که برای نخستین ساخته استودیوی Warhorse افتاده، اینست که نمی توان آن را به هرکسی پیشنهاد کرد, یک بازی ویدیویی عالی، بازی ای است که بتوان آن را فارغ از سبک، پلتفرم و مشکلات کمابیش فنی به هرکسی پیشنهاد کرد؛ اما کینگدام کام در رده چنین عناوینی نیست. عجله استودیوی سازنده و کمپانی Deep Silver در عرضه کینگدام کام، یکی از نویدبخش ترین بازی های سال را به یکی از ضعیف ترین ها تبدیل کرده که به راحتی عناوین فاجعه باری مانند مس افکت آندرومدا، بتمن آرکام نایت و نو منز اسکای را یادآور می شود.
در کل، Kingdom Come: Deliverance بازیای است که طرفداران سبک نقشآفرینی هرگز از تجربه آن پشیمان نخواهند شد. درست است که بازی شروع کندی دارد و میتواند خیلیها را در همان ابتدا زده کند، اما به مرور زمان ماموریتها جالبتر میشوند و موارد دیگری مثل سیستم مبارزات و المانهای نقشآفرینی خوب هم مزید بر علت میشوند تا بازی کیفیت خوبی داشته باشد. با این حال مشکلاتی مثل شرایط فنی بد، سیستم چک پوینت آزاردهنده و دیگر مسائلی که به آنها اشاره کردیم، باعث شدهاند تا بازی به تمام آن پتانسیلی که دارد دست پیدا نکند.
- صداگذاری و موسیقی خوب
- گرافیک هنری و اتمسفر مناسب
- سیستم ارتقا شخصیت خوب
- سیستم مبارزههای جذاب
- روایت داستانی خوب
- افت فریم
- دیر لود شدن بافتها
- لودینگهای زیاد
- دیالوگها و سیستم مکالمه ضعیف
- باگهای مختلف و بعضا آزاردهنده