در ابتدا من بسیار تحت تأثیر بازی The Companion قرار گرفتم. این ماجراجویی فانتزی احساسی و از نظر بصری قابل توجه، تمام موارد درست را هم به صورت مجازی و هم به معنای واقعی کلمه به نمایش میگذارد. با بررسی بیشتر متوجه شدم که این بازی توسط یک توسعه دهنده انفرادی خودآموخته در کمتر از یک سال ساخته شده است! دیوید فازیو، نویسنده، کارگردان و طراح مشهور بازی، در سال 2015 زمانی که موتور گرافیکی Unreal Engine به صورت رایگان در دسترس قرار گرفت، شروع به یادگیری طراحی بازی کرد. فازیو پس از کنار گذاشتن پروژه چندنفره اولیه خود، در سال 2020 تمرکز خود را به داستانی صمیمی و در عین حال حماسی تغییر داد که به زودی به اولین بازی Studio 46، یعنی عنوان The Companion تبدیل شد و به عنوان اولین اثر خود واقعا قابل تحسین است. با نقد و بررسی این بازی از طرف تیم IRG Review با ما همراه باشید.
این بازی عنوانی مستقل در ژانر ماجراجویی می باشد که در ابتدا در سال 2021 برای دارندگان رایانه های شخصی منتشر شد و بنابر تصمیم سازندگان در 28 آوریل 2023 برای کنسول نینتندو سوئیچ منتشر شد. این بازی سفر دلخراش یک خانواده را در میان طبیعت وحشی روایت می کند که طی آن باید چشماندازهای گذشته را شاهد باشید و برای تغییر آینده با زمان حال تعامل کنید.
The Companion داستان دو کاراکتر Beth, Roy و سه فرزندشان، دوقلوهای Cody and Jess and Daisy را روایت می کند. بث و روی که برای مراقبت از سدی که مردمشان را از نژاد مرموز هیولاها در امان نگه میدارد، انتخاب شدهاند، باید خانوادهشان را برای مدتی ترک کنند و از طریق یک بیابان خالی از سکنه به مرزهای جامعه سفر کنند. داستان آنها که خارج از ترتیب زمانی بازگو میشود، تکه تکه آشکار میشود که شما رد پای آنها را دنبال میکنید. این روش ارائه به داستان آنها حالتی مرموز می بخشد، زیرا شما تلاش می کنید وقایعی را که شاهد آن هستید کنار هم قرار دهید و در واقع تکه های پازل را در کنار هم بچینید.
داستان این بازی من را به یاد نوشته های تالکین می اندازد: گروه کوچکی که برای حفظ تمدن خود به راه می افتند، اما به خانه بازمی گردند و متوجه می شوند که در غیاب آنها چیزی که برایشان عزیز بوده، دست خوش تغییرات شده است. سوالاتی در پایان بازی باقی میمانند، مانند منشاء خردههای کریستالی (crystal shards) مرموز که این خانواده کشف میکنند یا نتیجه نبرد نهایی بازی. با این حال، این چیزها برای آنچه در قلب داستان نهفته است، حاشیهای محسوب می شوند: پیوندهای عشقی که یک خانواده را در شرایط بحرانی به وجود آمده کنار هم نگه میدارد.
هر شخصیت چالش های مخصوص خود را دارد که از طریق صحبت های یک نفری یا مکالمات ناشی از تعامل با اشیا پیدا شده در سفر آنها آشکار می شود. بسیاری از رؤیاهایی که با آنها روبرو میشوید بر روی جس و کودی تمرکز دارند که جزئیات بیشتری از حیات وحشی که در هنگام سفر خانواده کاوش می شود را در اختیار شما قرار می دهند.
مبادلات آنها یک رابطه معمولی خواهر و برادری را آشکار می کند: آنها در طول سفر خود با یکدیگر بحث می کنند، شوخی می کنند، مسابقه می دهند و با یکدیگر بازی می کنند. تنها مشکل من با این دو شخصیت این است که صداپیشگان آنها گاهی اوقات کمی خشک بودند. دیزی هیچ شخصیت پردازی ندارد و احتمالاً میتوانست بهطور کامل بدون عواقب زیادی از داستان حذف شود. روی و بث، از سوی دیگر، عمیقترین شخصیتهای بازی هستند که توسط صداگذاری افراد مشهور نوعی زندگی گرفته اند. در مجموع، عملکرد عالی بازیگران ما را به دنیای شخصیت ها می کشاند و تقلای آنها را واقع گرایانه تر می کند. در کل ما سنگینی وظیفه Roy را برای محافظت از خانه و خانواده اش احساس می کنیم و پیوند بین جس و کودی را از طریق نحوه اعتماد آنها به یکدیگر درک می کنیم. نتیجه خلق گروهی از شخصیتها است که بازیکن احساس میکند با آنها آشنا است، به آنها اهمیت میدهد و میخواهند بازگشت سالم به خانه را ببینند.
در بخش گیم پلی بازی The Companion شما چند هدف را دنبال می کنید: مناطق وسیع و چشم اندازهای خیره کننده بازی را در جستجوی جوهر، سنگ های رونیک و مصنوعات کاوش کنید. اکتشاف محوریت اصلی گیم پلی این بازی است. اگر از آزادی عمل ساده دویدن در یک دنیای گسترده و باز لذت می برید، این بازی برای شما مناسب است و از سایر عناوین شبیه ساز پیاده روی پیروی می کند که این سبک در میان بازیهای ماجراجویی کاملا رایج است. شما باید خود را از میان جنگل ها عبور دهید و در علفزارهای سرسبز بگردید و جوهر معنوی و چشم اندازهای گذشته را جستجو کنید. جمعآوری جوهر به شما امکان میدهد تا wisps را احضار کنید که شما را در یافتن مقصد بعدی هدایت میکند.
هدف اصلی هر فصل بازی، کشف و مشاهده تمام خاطرات پراکنده در آن مرحله است. برخی از آنها در وسایلی مانند سطل یا چرخ واگن قدیمی محبوس شده اند. برخی دیگر در خرابه های باستانی یا کریستال های جادویی ذخیره می شوند. همه آنها به عنوان دریچه ای به زندگی یک خانواده عمل می کنند که ماموریتی خطرناک را در اختیار شما قرار می دهند. تعداد کم معماها و نبردهایی که وجود دارند، صرفا ابزارهای داستان سرایی هستند. زیرا بیشتر وقت شما صرف جستجو و فعال کردن مصنوعات می شود.
از لحاظ بصری، بازی The Companion زیبا و با جزئیات است. هر مرحله یا فصل بازی حال و هوای خاص خود را دارد، چه نور روشن روز، چه رنگ گلگون غروب خورشید، یا درخشش سرد ماه. آواتار شما یک روح گرگ کاملاً رندر شده و سه دم است، اما خانواده ای که داستان آنها را دنبال می کنید چیزی نیست جز اشکال مبهم انسان نما که از ذرات رنگی تشکیل شده است. این جدایی واضح بین انسانها در دنیای جسمانی و حیوانات در قلمرو روح به عنوان یک سرنخ بصری عمل میکند و هر منطقه را زنده میکند. موسیقی های متن بازی عملکرد بسیار خوبی دارند، اما جلوه های صوتی چندان جالب نیستن.
به عنوان نتیجه گیری می توان گفت بازی The Companion یک عنوان داستان محور با روایتی تکان دهنده در مورد خانواده ای است که جان یکدیگر را به خاطر جامعه خود به خطر می اندازد. شخصیت های داستان واقعا باورپذیر هستند، محتوای داستان کوچک و در عین حال تاثیرگذار است و گرافیک و موسیقی به خوبی انجام شده است. مبارزات و معماهای ناچیز بازی می تواند گیمرهای به دنبال هیجان را بیعلاقه کنند، اما اگر علاقهای به شبیهسازهای پیادهروی (یا در مورد این بازی، دویدن) داستان محور و غنی همراه با شخصیت پردازی عالی دارید که میتوانند شما را کمی گیجکننده کنند، پس من قطعاً پیشنهاد می کنم که The Companion را بازی کنید.
- داستانی که از طریق خاطرات روایت می شود واقعا شاعرانه است
- شخصیت پردازی عالی کاراکترهای داستان
- صداگذاری بی نقص
- موسیقی متن آرامش بخش
- یادگیری و سفارشی کردن کنترل ها بسیار سرگرم کننده است
- محیط های بازی واقعا خیره کننده هستند
- گیم پلی پس از مدتی حالت یکنواختی به خود می گیرد
- سرعت حرکت قهرمان داستان کمی کند است
- پیشرفت خاصی در گیم پلی وجود ندارد