وقتی صحبت از بازی های رایانه ای می شود، دو نوع بازی رایانه ای به ذهنمان می آید، نوع اول بازی هایی که به امور جدی و حرفه ای می پردازد و اکثرا با داستان های قوی و بسیار حرفه ای و با گیم پلی های حرفه ای همراه هستند و نوع دوم بازی هایی که صرفا برای سرگرم کردن بازیکنان به بازار می آیند و هیچ چیز جدی در آنها دیده نمی شود، اما در این نوع یعنی نوع دوم همه ما یک سری بازی را می شناسیم که بسیار هم محبوب هستند یکی از آنها سری Just Cause می باشد، امروز قرار است تا به سراغ این بازی برویم و ببینیم که نسخه جدید و تازه منتشر شده ی این بازی یعنی Just Cause 4 چه کرده است و آیا ارزش خرید و بازی کردن را دارد یا خیر پس با ادامه نقد و بررسی بازی تازه منتشر شده ی Just Cause 4 از تیم نقد و بررسی بازی های رایانه ای IRG Review همراه ما باشید.
اما خب با وجود همه ضعفهای داستانی، Just Cause 4 در زمینههای دیگر حرفهای بیشتری برای گفتن دارد. روند بازی از این قرار است که شما در ابتدا کنترل بخشهای کمی از نقشه را برعهده دارید و سایر بخشها در اختیار گروه بلک هند هستند. با شرکت در ماموریتهای مختلف یا صرفا تخریب مواضع این گروه، نیروهایی بهتان تعلق میگیرند که از طریق آنها میتوانید در نقشه بازی پیشروی و مناطق جدید را تصرف کنید. البته برای تصرف مناطق گاهی لازم است یک سری ماموریت را انجام دهید و سپس نیروهایتان را به منطقه اعزام کنید یا گاهی هم برعکس برای اینکه بتوانید به یکی از ماموریتهای داستانی و اصلی بازی دسترسی داشته باشید، باید اول منطقهای خاص را مالِ خود کنید. روند تصرف مناطق فاقد پیچیدگی خاصی است و در مجموع به شکل خوبی در بازی تعبیه شده است. البته به مرور و پس از گذشت ساعاتهای اولیه، ممکن است کمی روند بهدست آوردن نیروها کُند شود که احتمالا هدف سازندگان از این کار، ترغیب بیشتر بازیکنان به انجام دادن ماموریتهای فرعی بوده است.
موضوع دیگری که میتواند در قبال ماموریتهای اصلی موردبحث قرار بگیرد، روند آزادسازی و دسترسی به آنهاست. برای اینکه بتوانید مراحل داستانی را انجام دهید باید مناطق را آزاد کنید. برای آزاد کردن مناطق هم باید Chaos Level را افزایش دهید؛ اگر قسمت سوم را بازی کرده باشید، کموبیش با این موضوع آشنا هستید. واقعیت این است که استفاده از چنین مواردی دیگر قدیمی شده است. سازندگان با این کار میخواهند بازیکن را برای ساعات بیشتری در دنیای بازی مشغول نگه دارند اما پس از مدتی متوجه میشوید که بازی از کمبود محتوای اصلی رنج میبرد. شاید استفاده از چنین سیستمی افراد را برای 20 تا 30 ساعت سرگرم نگه دارد، اما این حقیقت را نمیتوان انکار کرد که بازی بعد از چند ساعت روند فرسایشی به خود میگیرد؛ مهم نیست که چهقدر عاشق انفجار و قتلعام دشمنان باشید، بالاخره در نهایت از این کار سیر میشوید و میخواهید تجربه متفاوتی از اثر داشته باشید، همانطور که در شروع مطلب گفتیم، هدف Just Cause فراهم کردن محیطی برای ایجاد هرج و مرج است و بازی هم برای تحقق این هدف، وسایل و تجهیزات مختلفی را در اختیارتان میگذارد. همانند بازی قبلی، در اینجا هم با مجموعهای از وسایل نقلیه و اسلحههای مختلف سروکار دارید و میتوانید در لحظه به هر کدام از آنها دسترسی داشته باشید. مثل همیشه، منفجر کردن مخزنهای بزرگ و کشتن دشمنان لذت خاصی دارد. البته باید به این نکته هم اشاره کرد که گانپلی و در کل بخش اکشن بازی تغییرات زیادی نداشته است؛ با این حال شخصا از این قسمت راضی بودم و لذت بردم. یکی از معدود مواردی که تغییر کرده است، قلاب ریکو است. در این قسمت چندین مدل مختلف اضافه شده است که از جمله آنها میتوان به بادکنکها اشاره کرد؛ با استفاده از بادکنکها میتوانید وسایل نقلیه سنگین یا هر چیز دیگری را از زمین بلند کنید. برای درک بهتر این مکانیک، بازی MGS V: Phantom Pain را به یاد آورید. جدا از این، امکاناتی دیگری هم برای شخصیسازی قلابتان درون بازی قرار داده شده است که هر کدام کاربرد متفاوتی دارند.
نقشه بسیار بزرگ بازی تقریبا خالی است و مانند نسخههای جدید فرنچایزهایی مانند GTA و ویچر این انگیزه که به نقاط مختلف برای پیدا کردن آیتمهای جدید و قصههایی تازه سرک بکشید به هیچ عنوان وجود ندارد. از سمت دیگر ماموریتهای بازی هم تقریبا ساختار نسبتا یکسانی دارند و ماموریتهای مثل تربیت نیروها آنقدر متنوع نیستند تا از خستهکننده شدن ریتم کلی بازی جلوگیری کنند.
بحث از تیراندازی و نبرد با دشمنان شد بد نیست به گان پلی بازی هم نگاهی بیاندازیم. یکی از مشکلاتی که خود من همواره با سری Just Cause داشته ام، گان پلی و مکانیزم تیراندازی بازی بوده که منتظر بودم در این نسخه شاهد تغییرات مثبت بسیاری باشم اما متأسفانه آن چنان تغییری در این زمینه صورت نگرفته است و اساس گان پلی بازی همان گان پلی نسخه سوم با اندکی تغییر است. بزرگ ترین مشکل من با گان پلی Just cause 4 این است که به مانند نسخه های قبلی، گان پلی بازی آن چنان حس و حال تیراندازی را به بازیباز منتقل نمی سازد. این مسأله به نظرم تا حد زیادی به زاویه دوربین، فیزیک حرکات و اسلحه ها بر می گردد. در واقع هنگام تیراندازی با سلاح های مختلف آن حس و حال یک عنوان تیراندازی سوم شخص به شما منتقل نخواهد شد که این مساله به نظرم بسیار آزار دهنده است است. به خصوص این که این مشکل در نسخه قبلی نیز وجود داشت و با توجه به فاصله چهارساله بین این نسخه و نسخه قبل، انتظار میرفت سازندگان دستی بر سر و روی گان پلی بازی بکشند و از آن حالت مصنوعی و غیرواقعی آن را خارج کنند که متاسفانه هنوز هم گان پلی بازی با حد استاندارد فاصله نسبتا قابل توجهی دارد، در مورد طراحی مراحل پیش تر توضیحاتی دادم و به این نکته اشاره کردم که متاسفانه مراحل بازی یکنواخت و تکراری بوده و احتمالا از یک نقطه به بعد شما را به سمت گردش آزاد هدایت خواهد ساخت. البته گاه و بیگاه شاهد مراحل با طراحی جالب و خلاقانه نیز هستیم که اشاره به آنها لازم است، اما متاسفانه اکثر مراحل همان روند یکسان و مشابه را پیش گرفته اند و چیز زیادی برای عرضه ندارند. این مسأله واقعا ناراحت کننده است بهخصوص این که وقتی به ابزار ها و امکانات متعدد بازی در زمینه گیم پلی نگاه می کنیم متوجه می شویم پتانسیل بازی بسیار بیش تر از این بود و سازندگان می توانستند با ترکیب ویژگیهای مختلف، مراحل خلاقانه و بسیار جالبی را خلق کنند. به خصوص این که دست سازندگان بسیار باز بوده و اکثر محدودیت های فیزیکی و… را نیز پیش روی خود نمی دیدند.
در روزگاری که شاهد عرضهی عناوینی هستیم که نمیگذارند محیط باز و جهان وسیعشان مانع از برخورداری آنها از گرافیک خوش آب و رنگ و زیبا شود ( اسم از عنوان خاصی نمی برم اما تم وسترن دارد) حداقل انتظار دیدن مشکلاتی را نداریم که انقدر این چند وقت ندیده بودیم که فراموشمان شده بود، مشکلاتی مانند استفادهی افراطی از افکت محو یا Blur در میانپرده ها به قصد پنهان کردن کمبود فریمهای انیمیشن یا دیربارگذاری شدن بافتها و استفاده از بافتهای بیکیفیت در طراحی شخصیتها و محیط، اما در جاست کاز ۴ متاسفانه چشممان به جمال تمام این موارد روشن میشود! البته دیگر مانند نسخهی قبلی خبری از بارگذاریهای طولانی نیست و خیلی سریعتر وارد و از بازی خارج می شوید. البته باید به نیمهی پر لیوان هم نگاه کرد و دید که برخلاف انتظار، بازی از نرخ فریم ثابتتری بهره میبرد در صورتی که هر لحظهشاهد انفجاری هستیم که جلوهی زیبایی دارد. عمق میدان و Draw Distance بازی هم شرایط خوبی دارد و پرواز بر فراز محیط وسیع بازی را لذتبخشتر میکند. به همهی این موارد آب و هوای پویا را هم اضافه کنید که در نهایت کفهی ترازو را به سمت گرافیک زیبا سنگین میکند اما اگر عینک خوشبینی را از چشم بردارید هر لحظه در بازی چیزی هست که توی ذوق بزند و شما را به یاد دو نسل قبل کنسولهای خانگی بیاندازد. طراحی محیطهای بازی برخلاف شمارهی قبلی و بیشتر به نسخهی دوم نزدیک است هر چند که مانند هر اثری که ذرهای روح مکزیکی در خود دارد، شاهد استفاده از رنگهای شاد، خصوصا در مناطق تحت سلطهی شورشیها، هستیم که به جهان بازی جلوهی زیبایی میدهد.
شاید کمترین توجه بازیکن در جاست کاز ۴ و میان آن همه شلوغی و انفجار به موسیقی باشد، اما موسیقی در بازی نقش کاتالیزوری نامرئی را ایفا میکند و بدون آنکه بدانید شما را برای موقیعتهای پرهرج و مرج آماده میکند. تم موسیقی بازی که ترکیبی از موسیقی سنتی و فولک مکزیکی و استفاده از سازهای زهی همان مناطق است، توانسته کنتراست جالبی با قطعات الکتریک محور و امروزی که در هنگام مبارزات پخش میشود، ایجاد کند. در مواقعی که وارد میانپردهها میشویم و خصوصا مواقعی که خبری از دست سیاه میشود، سازهای کوبهای وارد کار میشود تا حالت مارش نظامی را تداعی کنند که الحق والنصاف موفق هم هستند. البته، بافت موسیقی بازی بعضی اوقات پایهای و جنریک به نظر میرسد و از این جهت مرا به یاد موسیقی فیلمهای مایکل بیمانند تبدیل شوندگان میاندازد که به خودی خود چیز بدی نیست؛ فراموش نکنیم که صدای فیلمهای «بی» که تاثیر گرفته از کارهای «هانس زیمر» مثل شوالیهی تاریکی است، راهنمای تمهای ابرقهرمانی برای موسیقی فیلم و بازی امروزی است و با توجه به حضور شخصیت ریکو به عنوان نماد ناجی و قهرمان این مردم بهکار بردن این تم توجیحپذیر است.
اما جدا از همه مواردی که تا الان در موردشان صحبت و بحث کردیم، عاملی وجود دارد که بهعنوان نقطه قوت اصلی Just Cause 4 باعث میشود تا با وجود همه مشکلات، بتوان این بازی را تجربه کرد و از آن مهمتر تا لحظه آخر از تجربه کردنش لذت برد. این مورد هم چیزی نیست جز آزادیعملی که سازندگان به بازیکنان دادهاند تا در دنیای بزرگ سولیس هرج و مرج بهراه بیندازد و صحنههای اکشنی خلق کند که دست کمی از فیلمهای هالیوودی و گاهی حتی از حیث اغراقآمیز بودن از فیلمهای بالیوودی کم ندارند و خب دیدن چنین صحنههای و از آن مهمتر قدرت خلق آنها در یک بازی ویدیویی واقعا لذتبخش و دوستداشتنی است. ریکو رودریگز مثل نسخه قبلی، سه دوست همیشگی در قالب قلاب، چتر نجات و وینگ سوت دارد که تجهیزات اصلی لازم در جهت ایجاد آشوب در دنیای بازی هستند. برای مثال میتوانید با قلاب ریکو سرعت بگیرد و پس از طی کردن مسافتی با وینگ سوت، به فراز یکی از پایگاههای دشمن برسید و پس از آن با باز کردن چترتان، اقدام به تیراندازی به سمت سازههای قابل انفجار در پایگاه کنید و از تماشای منظره واقعا چشمنواز انفجارها که کمی هم اغراقشده ولی خب بینهایت زیبا هستند لذت ببرید. اینها البته تنها بخشی از آشوبی هستند که میتوان در بازی بهراه انداخت و مخصوصا قلاب ریکو، این امکان را برایتان فراهم میکند تا کارهای خلاقانه زیادی در بازی انجام بدهید. کارهایی مثل وصل کردن یک سرباز نگونبخت به یک سازه انفجاری و فرستادنش به آسمان یا وصل کردن چند بادکنک به یکی از ماشینهای دشمن و تماشای دست و پا زدن سرنشینان آن وسط آسمان و زمین! به اینها امکان پدید آوردن انفجارهای بسیار عظیم با خرج دادن کمی خلاقیت را هم اضافه کنید تا بدانیم که استودیو آوالانچ تا چه حد خوب از مکانیزمهای تعریفشده بهلطف قلاب ریکو در راستای جذابتر کردن گیمپلی بازیاش استفاده کرده و صد البته که موتور فیزیکی قدرتمند بازی هم در این راه کمک زیادی به بازیکن میکند تا آزادانه آنچه را که در ذهن دارد در بازی پیاده کند و به نتیجه موردنظرش برساند.
در مجموع وقتی بهعنوان یک تجربه کلی به Just Cause 4 نگاه کنیم، با اثری روبهرو هستیم که در کنار همه نقاط ضعف و قدرتش، تجربه سرگرمکنندهای بهشمار میرود. بله اصلا و ابدا با یکی از بهترین بازیهای جهانباز حال حاضر طرف نیستیم و از آن بدتر اینکه بازی در واقع پیشرفت خاصی در مقایسه با Just Cause 3 نداشته و صرفا همان اثر را با کمترین تغییرات ممکن و مثلا بهبودهایی در زمینه گرافیک در اختیارتان قرار میدهد. با این حال اگر همیشه طرفدار این مجموعه بودهاید یا اینکه نه در لابهلای تمام بازیهای جدی و بزرگ این روزها دلتان اثر یک بار مصرفی میخواهد که بتواند اکشنهای دیوانهواری برایتان فراهم کند، Just Cause 4 ارزش وقت گذاشتن و بازی کردن را دارد و علیرغم تمام مشکلاتش تا پایان هم خستهکننده و حوصلهسربر نمیشود.
- گرافیک جذاب و خوب
- گیم پلی نرم و زیبا
- شخصیت پردازی جالب
- تم و اتمسفر قوی
- داستان بهتر از نسخه قبل
- محیط های خالی
- تکراری شدن بازی بعد از مدتی
- یکنواختی بازی